دیکشنری
داستان آبیدیک
imposition of hands
ɪmpəzɪʃən ɑv hændz
فارسی
1
عمومی
::
دستگذاری، هنگام دادن ماموریت روحانی بكسی یا دع
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
IMPORTUNATE
IMPORTUNATE REQUESTS
IMPORTUNATELY
IMPORTUNE
IMPORTUNITY
IMPOSABLE
IMPOSE
IMPOSE ON
IMPOSED BUDGET
IMPOSING
IMPOSING PRESENCE
IMPOSING STONE
IMPOSING TABLE
IMPOSINGLY
IMPOSITION
IMPOSITION OF HANDS
IMPOSSIBILITY
IMPOSSIBLE
IMPOSSIBLE TRINITY
IMPOSSIBLY
IMPOST
IMPOSTER
IMPOSTHUME
IMPOSTOR
IMPOSTROUS
IMPOSTUME
IMPOSTURE
IMPOTABLE
IMPOTENCE
IMPOTENCY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید